حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

زبور

۴۹۳ بازديد

/در مقابلت/ مطمئن باش که در مقابلت خرج بسیار کردندزمان ظهور حضرت مهدی(عج) و نزول حضرت عیسی(ع) از روایاتحافظ شیرازی صبا ز منزل جانان گذر دریغ
مزمور شصتم 1 .برای سالار مغنیان بر شوشَن عدوت میختام داوید برای تعلیم 2 .وقتی که با اَرم نَهرَین و اَرم صوبه از در جنگ بیرون آمد و یوآب برگشته دوازده هزار نفر از ادومیان را در وادی ملَح کُشت 3 .ای خد.ا ما را دور انداخته پراکنده ساختهای، خشمناک بودی به سوی ما رجوع فرما 4 .زمین را متزلزل ساخته آن را شکافتهای، شکستگیهایش را شفا ده زیرا به لغزش افتاده است 5 .چیزهای مشکل را به قوم خود نشان دادهای، بادة سرگردانی به ما نوشانیدهای 6 .علمی به ترسندگان خود دادهای، تا آن را برای راستی برافرازند سلاه 7 .تا دوستداران تو نجات یابند، با یمین خود نجات ده و من را مستجاب فرما 8 .خد.ا در قدویست خود سخن گفته است، پس شادی خواهم نمود، شخم را تقسیم میکنم و وادی سکوت را خواهم پیمود

9 .جلعاد از آن من است منَسی از آن من، افرایم خود سر من است یهودا عصای سلطنت من 10 .موآب ظرف شستشوی من است، و بر ادوم کفش خود را خواهم انداخت، ای پِلشت برای من بانگ برآور 11 .کیست که من را به شهر حصین درآورد، و کیست که من را به ادوم رهبری کند 12 .مگر نه تو ای خد.ا که ما را ترک کردهای، و با لشگرهای ما ای خد.ا بیرون نمیآیی 13 .ما را از دشمن بینیاز فرما، زیرا یاری انسان باطل است 14 .با (کمک) خد.ا با شجاعت کار خواهیم کرد، و او دشمنان ما را پایمال خواهد نمود مزمور شصت و یکم 1 .برای سالار مغنیان بر نگینَت، مزمور داوید 2 .ای خد.ا فریاد من را بشنو، و دعای من را اجابت فرما 3 .از اقصای جهان تو را خواهم خواند هنگامی که قلبم را ضعف میگیرد، من را بصخرهای که از من بلندتر است هدایت نما 4 .زیرا که تو پناه من بودهای، و برج قوی از روی دشمن 5 .در خیمة تو ساکن خواهم بود تا به ابد، زیر سایة بالهای تو پناه خواهم برد سلاه 6 .زیرا تو ای خد.ا نذرهای من را شنیدهای، و میراث ترسندگان نام خود را به من عطا کردهای 7 .بر عمر پادشاه روزها خواهی افزود، و سالهای او تا نسلها باقی خواهد ماند 8 .به حضور خد.ا خواهد نشست تا به ابد، رحمت و راستی را مهیا کن تا او را محافظت کنند 9 .پس نام تو را تا به ابد خواهم سرایید، تا هر روز نذرهای خود را وفا کنم مزمور شصت و دوم 1 .برای یدوتون سالار مغنیان، مزمور داوید 2 .جان من فقط برای خد.ا خاموش میشود، زیرا که نجات من از جانب اوست 3 .او تنها صخره و نجات من است، و قلعة بلند من پس لغزش بزرگی نخواهم خورد 4 .تا به کی بر مردی هجوم میآورید، تا همگی شما او را هلاک کنید، مثل دیوار خم شده و حصار لغزیده 5 .در اینباره فقط مشورت میکنند که او را از مرتبهاش بیندازند، و دروغ را دوست میدارند، به زبان خود ترویج می دهند و در دل خود لعنت میکنند سلاه 6 .ای جان من فقط برای خد.ا خاموش شو، زیرا که امید من از وی است 7 .او تنها صخره و نجات من است، و قلعة بلند من تا نلغزم 8 .بر خد.است نجات و جلال من، صخرة قوت من و پناه من در خد.است 9 .ای قوم همه وقت بر او توکل کنید، و دلهای خود را به حضور وی بریزید، زیرا خد.ا پناهگاه ماست سلاه

0 .البته بنیآدم بطالت و بنیبشردروغاند، در ترازو بالا میروند زیرا جمیعاً از بطالت سبکترند 11 .بر ظلم توکل مکنید و بر غارت مغرور مشوید، چون دولت افزوده شود دل در آن مبندید 12 .خد.ا یکبار گفته است و دوبار این را شنیدهام، که قوت از آن خد.است 13 .ای خد.اوند رحمت نیز از آن تو است، زیرا به هر کس موافق عملش جزا خواهی داد مزمور شصت و سوم 1 .مزمور داوید هنگامی که در صحرای یهودا بود 2 .ای خد.ا تو خد.ای من هستی در سحر تو را خواهم طلبید، جان من تشنة تو است و جسم من مشتاق تو، در زمین خشک تشنة بیآب 3 .چنان که در قدس برتو نظر کردم، تا قوت و جلال تو را مشاهده کنم 4 .چون که رحمت تو از حیات نیکوتر است، پس لبهای من تو را تسبیح خواهد خواند 5 .از این رو تا زنده هستم تو را متبارک خواهم خواند، و دستهای خود را به نام تو خواهم برافراشت 6 .جان من سیر خواهد شد چنان که از چربی و روغن، و زبان من به لبهای شادمانی تو را حمد خواهد گفت 7 .چون تو را بربستر خود یاد میآورم، و در پاسهای شب در تو تفکر میکنم 8 .زیرا تو مددکار من بودهای، و زیر سایة بالهای تو شادی خواهم کرد 9 .جان من به تو پیوسته است، و یمین تو من را تأیید کرده است 10 .و اما آنانی که قصد جان من دارند هلاک خواهند شد، و در زمین فرو خواهند رفت 11 .ایشان به دم شمشیر سپرده میشوند، و نصیب شغالها خواهند شد 12 .اما پادشاه در خد.ا شادی خواهد کرد، و هر که به او قسم خورد فخر خواهد نمود، زیرا دهان دروغگویان بسته خواهد گردید مزمور شصت و چهارم 1 .برای سالار مغنیان، مزمور داوید 2 .ای خد.ا وقتی که تضرع مینمایم آواز من را بشنو، و حیاتم را از خوف دشمن نگاه دار 3 .من را از مشاورت شریران پنهان کن، و از هنگامة گناهکاران 4 .که زبان خود را مثل شمشیرتیز کردهاند، و تیرهای خود یعنی سخنان تلخ را بر زه آراستهاند 5 .تا در کمینهای خود بر مرد کامل بیندازند، ناگهان بر او میاندازند و نمیترسند 6 .خویشتن را برای کار زشت تقویت میکنند، دربارة پنهان کردن دامها گفتگو میکنند، میگویند کیست که ما را ببیند 7 .کارهای بد را تدبیر میکنند، و میگویند تدبیر نیکو کردهایم، و (این تدبیر در) اندرون و قلب هر یک از ایشان عمیق است

8 .اما خد.ا تیرها بر ایشان خواهد انداخت، و ناگهان جراحتهای ایشان (حادث) خواهد شد 9 .زبانشان شکست بر ایشان فرود آورد، هر که آنها را ببیند سر بجنباند 10 .و جمیع آدمیان خواهند ترسید و کار خد.ا را اعلام خواهند کرد، و عمل او را درک خواهند نمود 11 .و مرد صالح در خد.اوند شادی میکند و برای او توکل میدارد و جمیع راستدلان فخر خواهند نمود

کتاب مزامیر-زبور-حضرت داوود (ع)

۴۸۹ بازديد

عکاس-حسام الدین شفیعیان ====================== قرآن کریم-سوره ی لیل/آدمک ها/ آدمک هایی از جنس گذر از/نقطه ها/ شهر خوابیده من مجنون زده بازعکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام
مزمور پنجاهم 1 .مزمور آساف، خد.ا، خد.ا خد.اوند تکلم میکند، و زمین را از مطلع آفتاب تا به مغربش میخواند 2 .از صیون که کمال زیبائیست، خد.ا تجلی نموده است 3 .خد.ای ما میآید و سکوت نخواهد نمود، آتش پیش روی او میسوزاند، و طوفان شدید گرداگرد وی خواهد بود 4 .آسمان را از بالا میخواند، و زمین را تا قوم خود را داوری کند 5 .مقدسان من را نزد من جمع کنید، که عهد را با من به قربانی بستهاند 6 .و آسمانها از انصاف او خبر خواهند داد، زیرا خد.ا خود داور است سلاه 7 .ای قوم من بشنو تا سخن گویم، و ای (بنی) اسرائیل تا برایت شهادت دهم، که خد.ا خد.ای تو من هستم 8 .دربارة قربانیهایت تو را توبیخ نمیکنم، و قربانیهای سوختنی تو دائماً در نظر من است 9 .گوسالهای از خانة تو نمیگیرم، و نه بزی از آغل تو 10 .زیرا که جمیع حیوانات جنگل از آن مناند، و بهایمی که بر هزاران کوه میباشند 11 .همة پرندگان کوهها را میشناسم، و وحوش صحرا نزد من حاضرند 12 .اگر گرسنه میبودم تو را خبر نمیدادم، زیرا ربع مسکون و هر آنچه در اوست از آن من است 13 .آیا گوشت گاوان را بخورم، و خون بزها را بنوشم 14 .برای خد.ا قربانی تشکر را بگذران، و نذرهای خویش را به (خد.ای) متعال وفا نما 15 .پس در روز تنگی من را بخوان تا تو را خلاصی دهم، و من را تمجید بنمایی 16 .و اما به شریر، خد.ا میگوید، تو را چه کار است که فرائض من را بیان کنی و عهد من را به زبان خود بیاوری 17 .چون که تو از تأدیب نفرت داشتهای، و کلام من را پشت سر خود انداختهای 18 .چون دزد را دیدی راضی شدی که با او (باشی)، و نصیب تو با زناکاران است

9 .دهان خود را به شرارت گشودهای، و زبانت حیله را اختراع میکند 20 .نشستهای تا به ضد برادر خود سخن رانی، و دربارة پسر مادر خویش غیبت گوئی 21 .این عمل را کردی و من سکوت نمودم، پس گمان بردی که من مثل تو هستم، لیکن تو را توبیخ خواهم کرد، و این را پیش نظرتو به ترتیب خواهم نهاد 22 .ای فراموشکنندگان خد.ا در این تفکر کنید، مبادا شما را نابود سازم و رهانندهای نباشد 23 .هر که قربانی تشکر را گذراند من را تمجید میکند، و آن که طریق خود را راست سازد، نجات خد.ا را به وی نشان خواهم داد مزمور پنجاه و یکم 1 .برای سالار مغنیان، مزمور داوید 2 .وقتی که ناتان نبی بعد از در آمدنش به بتشبع نزد او آمد 3 .ای خد.ا به حسب رحمت خود بر من رحم فرما، به حسب کثرت رأفت خویش گناهانم را محو ساز 4 .من را از عصیانم به کلی شستوشو ده، و از گناهم من را طاهر کن 5 .زیرا که من به معصیت خود اعتراف میکنم، و گناهم همیشه در نظر من است 6 .به تو و به تو تنها گناه ورزیده، و در نظر تو بدی کردهام، تا در کلام خود مصدق گردی، و در داوری خویش مزکی شوی 7 .اینک در معصیت سرشته شدم، و مادرم در گناه به من آبستن گردید 8 .اینک به راستی در قلب من ساکن هستی، پس حکمت را در باطن من به من بیاموز 9 .من را با زوفا پاک کن تا طاهر شوم، من را شستوشو کن تا از برف سفیدتر گردم 10 .شادی و خرمی را به گوش من برسان، تا استخوانهایی که کوبیدهای به وجد آیند 11 .روی خود را از گناهانم بپوشان و همة خطایای من را محو کن 12 .ای خد.ا دل طاهر در من بیافرین، و روح مستقیم در باطنم تازه بساز 13 .من را از حضور خود مینداز، و روح قدوس خود را از من مگیر 14 .شادی نجات خود را به من باز ده و به روح آزاد من را تأیید فرما 15 .آنگاه طریق تو را به خطاکاران تعلیم خواهم داد، و گناهکاران به سوی تو بازگشت خواهند نمود 16 .من را از خونریزیها نجات ده ای خد.ایی که خد.ای نجات من هستی، تا زبانم به عدالت تو ترنم نماید 17 .خد.اوندا لبهایم را بگشا، تا دهانم تسبیح تو را اخبار نماید 18 .زیرا قربانی را دوست نداشتی و الّا میدادم، قربانی سوختنی را پسند نکردی 19 .قربانیهای خد.ا روح شکسته است، خد.ایا دل شکسته و کوبیده را خوار نخواهی شمرد 20 .به رضامندی خود بر صیون احسان فرما، و حصارهای اورشلیم را بنا نما

1 .آنگاه از قربانیهای عدالت و قربانیهای سوختنی تمام راضی خواهی شد، و گوسالهها بر مذبح تو قربانی خواهند نمود مزمور پنجاه و دوم 1 .برای سالار مغنیان قصیدة داوید 2 .وقتی که دواگادومی آمد و شائول را خبر داده گفت که داوید به خانة اَخیملخ رفت 3 .ای جبار چرا از بدی فخر میکنی، رحمت خد.ا همیشه باقی است 4 .زبان تو در اندیشه شرارت است مثل تیغ تیزی (است) و حیلهگری میکند 5 .بدی را از نیکویی بیشتر دوست میداری، و دروغ را زیادتر از راستگویی سلاه 6 .همة سخنان مهلک را دوست میداری، ای زبان حیلهباز 7 .خد.ا نیز تو را تا به ابد هلاک خواهد کرد و تو را ربوده از مسکن تو خواهد کَند، و تو را از زمین زندگان ریشهکن خواهد کرد سلاه 8 .عادلان این را دیده، خواهند ترسید، و بر او خواهند خندید 9 .هان این کسی است که خد.ا را قلعة خویش ننمود بلکه بهکثرت دولت خود توکل کرد، و از بدی خویش خود را زورآور ساخت 10 .و اما من مثل زیتون سرسبز در خانة خد.ا هستم، به رحمت خد.ا توکل میدارم تا به ابد 11 .او را همیشه حمد خواهم گفت زیرا تو این را کردهای، و انتظار نام تو را خواهم کشید زیرا نزد مقدسان تو نیکوست مزمور پنجاه و سوم 1 .برای سالار مغنیان بر محلَت، قصیده داوید 2 .احمق در دل خود میگوید که خد.ایی نیست، فاسد شده شرارت مکروه کردهاند، و نیکوکاری نیست 3 .خد.ا از آسمان بر بنیآدم نظر انداخت، تا ببیند که انسان فهیم و طالب خد.ایی هست 4 .همة ایشان مرتد شده با هم فاسد گردیدهاند، نیکوکاری حتی یکی هم نیست 5 .آیا گناهکاران بیمعرفت هستند، که قوم من را میخورند چنان که نان میخورند، و خد.ا را نمیخوانند 6 .آنگاه سخت ترسان شدند جایی که هیچ ترس نبود، زیرا خد.ا استخوانهای محاصره کنندة تو را از هم پاشید، آنها را خجل ساختهای زیرا خد.ا ایشان را رد نموده است 7 .کاش که نجات (بنی) اسرائیل از صیون ظاهر میشد، وقتی که خد.ا اسیری قوم خویش را برگردانَد، یعقوب وجد خواهد نمود و (بنی) اسرائیل شادی خواهد کرد مزمور پنجاه و چهارم 1 .برای سالار مغنیان، قصیدة داوید بر نگینوت 2 .وقتی که زیفیان نزد شائول آمده گفتند آیا داوید نزد ما خود را پنهان نمیکند

3 .ای خد.ا به نام خود من را نجات بده، و به قوت خویش بر من داوری نما 4 .ای خد.ا دعای من را بشنو، و سخنان دهان من را گوش بگیر 5 .زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند، و ظالمان قصد جان من دارند، و خد.ا را در مدنظر خود نگذاشتهاند سلاه 6 .اینک خد.ا مددکار من است، خد.اوند از تأییدکنندگان جان من است 7 .بدی را بر دشمنان من برخواهد گردانید، به راستی خود ریشة ایشان را بکن 8 .قربانیهای تبرّعی نزد تو خواهم گذرانید، و نام تو را ای خد.اوند حمد خواهم گفت زیرا نیکوست 9 .چون که من را از جمیع تنگیها خلاصی دادهای، و چشم من بر دشمنانم نگریسته است مزمور پنجاه و پنجم 1 .برای سالار مغنیان، قصیدة داوید بر نگینوت 2 .ای خد.ا به دعای من گوش بگیر، و خود را از تضرع من پنهان مکن 3 .به من گوش فراگیر و من را مستجاب فرما، زیرا که در تفکر خود متحیرم و ناله میکنم 4 .از آواز دشمن و به سبب ظلم شریر، زیرا که ظلم بر من میاندازند و یا خشم بر من جفا میکنند 5 .دل من در اندرونم پیچ و تاب میکند، و ترسهای مرگ بر من افتاده است 6 .ترس و لرز به من درآمده است، وحشتی هولناک من را در گرفته است 7 .و گفتم کاش که من را بالها مثل کبوتر میبود، تا پرواز کرده استراحت می یافتم 8 .هر آینه به جای دور میپریدم، و در صحرا مأوا میگزیدم سلاه 9 .میشتافتم به سوی پناهگاهی، از باد تند و از طوفان شدید 10 .ای خد.اوند آنها را هلاک کن و زبانهایشان را متفرق نما، زیرا که در شهر ظلم و جنگ دیدهام 11 .روز و شب بر حصارهایش گردش میکنند، و شرارت و مشقت در میانش میباشد 12 .فسادها در میان وی است، و جور و حیله از کوچههایش دور نمیشود 13 .زیرا دشمن نبود که من را ملامت میکرد و الّا تحمل میکردم، و خصم من نبود که بر من سربلندی مینمود، و الّا خود را از وی پنهان میساختم 14 .بلکه تو ربودی ای مرد نظیرمن، ای یار خالص و دوست صدیق من 15 .که با یکدیگر مشورت شیرین میکردیم، و به خانة خد.ا در جمع میخرامیدیم 16 .مرگ بر ایشان ناگهان فرو آید و زنده بگور فروروند، زیرا شرارت در مسکنهای ایشان و در میان ایشان است 17 .و اما من نزد خد.ا فریاد میکنم، و خد.اوند من را نجات خواهد داد 18 .شامگاهان و صبح و ظهر شکایت و ناله میکنم، و او آواز من را خواهد شنید 19 .جان من را از جنگی که بر من شده بود به سلامتی فدیه داده است، زیرا بسیاری با من مقاومت میکردند 20 .خد.ا خواهد شنید و ایشان را جواب خواهد داد، او که از ازل نشسته است سلاه، زیرا که در ایشان تغییر نیست، و از

خد.ا نمیترسند 21 .دست خود را بر صلحاندیشان خویش دراز کرده، و عهد خویش را شکسته است 22 .سخنانش نرم زبانش چرب، لیکن در دلش جنگ است، سخنانش چربتر از روغن لیکن شمشیرهای برهنه است 23 .نصیب خود را به خد.اوند بسپار و تو را رزق خواهد داد، او تا به ابد نخواهد گذاشت که مرد عادل لغزش کند 24 .و تو ای خد.ا ایشان را به چاه هلاکت فرو خواهی آورد، مردمان خونریز و حیلهساز، روزهای خود را نیمه نخواهند کرد، لیکن من برتو توکل خواهم داشت مزمور پنجاه و ششم 1 .برای سالار مغنیان بر یونَت الم در بلاد دور، میختام داوید وقتی که پلیشتیها او را در گت گرفتند 2 .ای خد.ا بر من رحم فرما، زیرا که انسان من را به شدت تعقیب میکند تمامی روز جنگ کرده من را اذیت مینماید 3 .دشمنانم تمامی روز من را به شدت تعقیب میکنند، زیرا که بسیاری با تکبر با من میجنگند 4 .هنگامی که ترسان شوم، من برتو توکل خواهم داشت 5 .در خد.ا کلام او را خواهم ستود، بر خد.ا توکل کرده، نخواهم ترسید، انسان به من چه میتواند کرد 6 .هر روزه سخنان من را منحرف میسازند، همة فکرهای ایشان دربارة من بر شرارت است 7 .ایشان جمع شده کمین میسازند، بر قدمهای من چشم دارند زیرا قصد جان من دارند 8 .آیا ایشان به سبب شرارت خود نجات خواهند یافت، ای خد.ا امتها را در غضب خویش بینداز 9 .تو آوارگیهای من را تقریر کردهای، اشکهای من را در ذخیرهدان خود بگذار، آیا این در دفترتو نیست 10 .آنگاه در روزی که تو را بخوانم دشمنانم رو خواهند گردانید، این را میدانم زیرا خد.ا با من است 11 .در خد.ا کلام او را خواهم ستود، در خد.اوند کلام او را خواهم ستود 12 .بر خد.ا توکل دارم پس نخواهم ترسید، آدمیان به من چه میتوانند کرد 13 .ای خد.ا نذرهای تو بر من است، قربانیهای حمد را نزد تو خواهم گذرانید 14 .زیرا که جان من را از مرگ رهانیدهای، آیا پایهای من را نیز از لغزیدن نگاه نخواهی داشت، تا در نور زندگان به حضور خد.ا سالک باشم مزمور پنجاه و هفتم 1 .برای سالار مغنیان بر اَلتَشخت میختام داوید وقتی که از حضور شائول به پناهگاه فرار کرد 2 .ای خد.ا بر من رحم فرما بر من رحم فرما، زیرا جانم در تو پناه میبرد، و در سایة بالهای تو پناه میبرم تا این بلایا بگذرد 3 .نزد خد.ای تعالی آواز خواهم داد، نزد خد.ایی که همه چیز را برایم تمام میکند 4 .از آسمان فرستاده من را خواهد رهانید زیرا تعقیبکنندة سخت من ملامت میکند سلاه، خد.ا رحمت و راستی خود

را خواهد فرستاد 5 .جان من در میان شیران است، در میان آتشافروزان میخوابم یعنی آدمیانی که دندانهایشان نیزهها و تیرهاست، و زبان ایشان شمشیر برنده است 6 .ای خد.ا بر آسمان متعال شو، و جلال تو برتمامی جهان (است) 7 .دامی برای گامهایم مهیا ساختند، و جانم خم گردید، چاهی پیش رویم کندند، و خود در میانشان افتادند سلاه 8 .دل من مستحکم است خد.ایا دل من مستحکم است، سرود خواهم خواند و ترنم خواهم نمود 9 .ای جلال من بیدار شو ای بربط وعود بیدار شو، صبحگاهان را من بیدار خواهم کرد 10 .ای خد.اوند تو را در میان امتها حمد خواهم گفت، تو را در میان قومها تسبیح خواهم خواند 11 .زیرا رحمت تو تا آسمانها عظیم است، و راستی تو تا افلاک (مستدام است) 12 .خد.ایا بر آسمانها متعال شو، و جلال تو بر تمامی جهان (مستولی است)

مزمور پنجاه و هشتم 1 .برای سالار مغنیان بر اَل تشخت، میختام داوید 2 .آیا در حقیقت به عدالتی که گنگ است سخن میگویید، و ای بنیآدم آیا به راستی داوری مینمایید 3 .بلکه در دل خود شرارتها به عمل میآورید، و ظلم دستهای خود را در زمین از اندازه بیشتر میکنید 4 .شریران از رحم منحرف هستند، از شکم مادر دروغ گفته گمراه میشوند 5 .ایشان را زهریست مثل زهرمار، مثل افعی کَر که گوش خود را میبندد 6 .که آواز افسونگران را نمیشنود، هرچند به مهارت افسون میکند 7 .ای خد.ا دندانهایشان را در دهانشان بشکن، ای خد.اوند دندانهای شیران را خورد بشکن 8 .گداخته شده مثل آب بگذرند، چون او تیرهای خود را میاندازد، به موقع منقطع خواهند شد 9 .مثل حلزون که گداخته شده میگذرد، مثل سقط زن آفتاب را نخواهد دید 10 .قبل از آن که دیگهای شما آتشِ خارها را احساس کند، آنها را چه تر و چه خشک خواهد رفت 11 .مرد عادل چون انتقام را دید شادی خواهد نمود، پایهای خود را به خون شریر خواهد شست 12 .و مردم خواهند گفت هر آینه ثمرهای برای عادلان هست، هر آینه خد.ایی هست که در جهان داوری میکند مزمور پنجاه و نهم 1 .برای سالار مغنیان بر التشخت، میختام داوید وقتی که شائول فرستاد که خانه او را کشیک بِکشند تا او را بکُشند 2 .ای خد.ایم من را از دشمنانم برهان، من را از مقاومت کنندگانم برافراز 3 .من را از گناهکاران خلاصی ده، و از مردمان خونریز رهایی بخش 4 .زیرا اینک برای جانم کمین میسازند، و زورآوران به ضد من جمع شدهاند، بدون تقصیر من ای خد.اوند و بدون گناه من

5 .بیتردید بر من میشتابند و خود را آماده میکنند، پس برای ملاقات من برانگیخته شو و ببین 6 .اما تو ای خد.اوند خد.ای صوااُت خد.ای (بنی) اسرائیل، برانگیخته شده همة امتهای (ظالم) را مکافات برسان، و بر خیانتکاران بدکار شفقت مفرما سلاه 7 .شامگاهان بر میگردند و مثل سگ بانگ میکنند، و در شهر دور میزنند 8 .از دهان خود بدی را فرو میریزند، لبهای ایشان چون شمشیرهاست، زیرا میگویند کیست که بشنود 9 .و اما تو ای خد.اوند بر ایشان خواهی خندید، و تمامی امتهای (ظالم) را استهزاء خواهی نمود 10) .بخاطر) قدرت او به سوی تو انتظار خواهم کشید، زیرا خد.ا قلعة بلند من است 11 .خد.ای رحمت من پیش روی من خواهد رفت، خد.ا من را بر دشمنانم نگران خواهد ساخت 12 .ایشان را به قتل مرسان، مبادا قوم من فراموش کنند، ایشان را به قوت خود پراکنده ساخته به زیر انداز ، ای خد.اوند که سپر ما هستی 13 .به سبب گناه زبان و سخنان لبهای خود، در تکبر خویش گرفتار شوند، و به عوض لعنت و دروغی که میگویند 14 .ایشان را فانی کن، در غضب فانی کن تا نیست گردند و بدانند که خد.ا در یعقوب تا اقصای زمین سلطنت میکند سلاه 15 .و شامگاهان برگردیده مثل سگ بانگ زنند، و در شهر گردش کنند 16 .و برای خوراک پراکنده شوند، و سیر نشده شب را بهسر برند 17 .و اما من قوت تو را خواهم سرایید، و بامدادان از رحمت تو ترنم خواهم نمود، زیرا قلعة بلند من هستی، و در روز تنگی پناهگاه منی 18 .ای قوت من برای تو سرود میخوانم، زیرا خد.ا قلعة بلند من است و خد.ای رحمت من

کتاب زبور

۴۹۶ بازديد

عکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانحسام الدین شفیعیان-کاریکلماتور 1-بالشت بال ندارد خواب بال از بالشتعکاس-حسام الدین شفیعیان
مزمور چهل و یکم 1 .برای سالار مغنیان، مزمور داوید 2 .خوشا بهحال کسی که برای فقیر تفکر میکند. خد.اوند او را در روز بلا خلاصی خواهد داد 3 .خد.اوند او را محافظت خواهد کرد و زنده (نگه) خواهد داشت، او در زمین مبارک خواهد بود، و او را به آرزوی دشمنانش تسلیم نخواهد کرد 4 .خد.اوند او را بر بستر بیماری یاری خواهد نمود، تمامی خوابگاه او را در بیماریش زیر و رو خواهد کرد 5 .من گفتم ای خد.اوند بر من رحم نما، جان من را شفا بده زیرا به تو گناه ورزیدهام 6 .دشمنانم دربارة من به بدی سخن میگویند، که کی بمیرد و نام او گُم شود

7 .و اگر برای دیدن من بیاید سخن باطل میگوید، و دلش در خود شرارت را جمع میکند، چون بیرون رود آن را شایع میکند 8 .و تمامی دشمنانم با یکدیگر بر من نمامی میکنند، و دربارة من بدی میاندیشند 9 .که حادثهای مهلک بر او واقع شده است، و حال که خوابیده است دیگرنخواهد برخاست 10 .و آن دوست خالص من که بر او اعتماد میداشتم که نان من را نیز میخورد، پاشنة خود را بر من بلند کرد 11 .و اما تو ای خد.اوند بر من رحم فرموده من را برپا بدار، تا مجازات به ایشان رسانم 12 .از این میدانم که در من رغبت داری، زیرا که دشمنم بر من فخر نمینماید 13 .و من را به سبب کمالم مستحکم نمودهای، و من را به حضور خویش دائماً برپا خواهی نمود 14 .خد.اوند خد.ای (بنی) اسرائیل متبارک باد، از ازل تا به ابد آمین و آمین

مزمور چهل و دوم 1 .برای سالار مغنیان، قصیدة بنیقورح 2 .چنان که آهو برای نهرهای آب شدت اشتیاق دارد، همچنان ای خد.ا جان من اشتیاق شدید برای تو دارد 3 .جان من تشنة خد.است تشنة خد.ای حی، که کی بیایم و به حضور خد.ا حاضر شوم 4 .اشکهایم روز و شب نان من بود، چون تمامی روز من را میگفتند خد.ای تو کجاست 5 .چون این را بیاد میآورم جان خود را بر خود آگاه میسازم، چگونه با جماعت میرفتم و ایشان را بخانة خد.ا پیش میبردم، به آواز ترنم و تسبیح درگروه عیدگزاران 6 .ای جانم چرا خمیده شدهای، و چرا در من پریشان گشتهای، بر خد.ا امید دار زیرا که او را برای نجات روی او باز حمد خواهم گفت 7 .ای خد.ای من جانم در من منحنی شد، بنابراین تو را (بخاطر معجزاتت) از زمین اُردن یاد خواهم کرد، از کوههای حرمون و از جبلمصغَر 8 .لجه به لجه ندا میدهد از آواز آبشارهای تو، جمیع خیزابها و موجهای تو بر من گذشته است 9 .در روز خد.اوند رحمت خود را خواهد فرمود، و در شب سرود او با من خواهد بود و دعا نزد خد.اوند حیات من 10 .به خد.ا گفتهام ای صخرة من چرا من را فراموش کردهای، چرا به سبب ظلم دشمن ماتمکنان عبور نمایم 11 .دشمنانم به کوبیدگی در استخوانهایم من را ملامت میکنند، چون که همه روزه من را میگویند خد.ای تو کجاست 12 .ای جان من چرا خمیده شدهای و چرا در من پریشان گشتهای، بر خد.ا امید دار زیرا که او را او باز حمد خواهم گفت، که نجات روی من و خد.ای من است مزمور چهل و سوم 1 .ای خد.ا من را داوری کن، و دعوای من را با قوم بیرحم داوری فرما، و از شخص حیلهگر و ظالم من را خلاصی ده

2 .زیرا تو خد.ای قوت من هستی چرا من را دور انداختی، چرا به سبب ستم دشمن ماتمکنان عبور نمایم 3 .نور و راستی خود را بفرست تا من را هدایت نمایند، و من را به کوه مقدس تو و مسکنهای تو رسانند 4 .آنگاه به مذبح خد.ا خواهم رفت، به سوی خد.ایی که سرور و خرمی من است، و تو را ای خد.ا خد.ای من با بربط تسبیح خواهم گفت 5 .ای جان من چرا خمیده شدهای، و چرا در من پریشان گشتهای، امید بر خد.ا دار زیرا که او را باز حمد خواهم گفت، که نجات روی من و خد.ای من است مزمور چهل و چهارم 1 .برای سالار مغنیان، قصیدة بنیقورح 2 .ای خد.ا بهگوشهای خود شنیدهایم، و پدران ما، ما را خبر دادهاند، از کاری که در روزهای ایشان و در ایام گذشته کردهای 3 .تو به دست خود امتها را بیرون کردی اما ایشان (بنیاسرائیل) را غرس نمودی، قومها را تباه کردی اما ایشان را منتشر ساختی 4 .زیرا که به شمشیر خود زمین را تسخیر نکردند، و بازوی ایشان، ایشان را نجات نداد بلکه دست راست تو و بازو و نور روی تو، زیرا از ایشان خرسند بودی 5 .ای خد.ا تو پادشاه من هستی، پس بر نجات یعقوب امر فرما 6 .به مدد تو دشمنان خود را خواهیم افکند، و بهنام تو مخالفان (دشمنان) خویش را پایمال خواهیم ساخت 7 .زیرا بر کمان خود توکل نخواهم داشت، و شمشیرم من را خلاصی نخواهد داد 8 .بلکه تو ما را از دشمنان ما خلاصی دادی، و کینهتوزان ما را خجل ساختی 9 .تمامی روز بر خد.ا فخر خواهیم کرد، و نام تو را تا به ابد تسبیح خواهیم خواند سلاه 10 .لیکن اینک تو ما را دور انداخته و رسوا ساختهای، و با لشگرهای ما بیرون نمیآیی 11 .و ما را از پیش دشمن روگردان ساختهای، وخصمان ما برای خویشتن تاراج میکنند 12 .ما را مثل گوسفندان برای خوراک تسلیم کردهای، و ما را در میان امتها پراکنده ساختهای 13 .قوم خود را بیبها فروختی، و از فروش ایشان سود نبردی 14 .ما را نزد همسایگان ما ناچیز گردانیدی، اهانت و سخریة نزد آنانی که گرداگرد مایند 15 .ما را در میان امتها ضربالمثل ساختهای، (موجب) جنبانیدن سر(به عنوان تحقیر) در میان قومها(قرار دادهای) 16 .ورسوایی من همه روزه در نظر من است، و خجالت رویم من را پوشانیده است 17 .از آواز ملامتگو و فحاش، از روی دشمن و انتقام گیرنده 18 .این همه بر ما واقع شد، اما تو را فراموش نکردیم و در عهد تو خیانت نورزیدیم 19 .دل ما به گذشته برنگردید، و پایهای ما از طریق تو انحراف نورزید

0 .هر چند ما را در مکان اژدرها کوبیدی، و ما را به سایة مرگ پوشانیدی 21 .نام خد.ای خود را هرگز فراموش نکردیم، و دست خود را به خد.ای غیر برافراشته نکردیم 22 .آیا خد.ا این را بررسی نخواهد کرد، زیرا او نهانخانههای قلب را میداند 23 .هر آینه بخاطر تو تمامی روز کشته میشویم، ومثل گوسفندان ذبح شده شمرده میشویم 24 .ای خد.اوند بیدار شو چرا خوابیدهای، برخیزای و ما را تا به ابد دور مینداز 25 .چرا جمال خود را پوشانیدی، و ذلّت و تنگی ما را فراموش کردی 26 .زیرا که جان ما تا به خاک خم (و پست) شده است، و شکم ما به زمین چسبیده 27 .به جهت یاری ما برخیز، و بهخاطر رحمانیت خود ما را فدیه ده

مزمور چهل و پنچم 1 .برای سالار مغنیان بر شوشنیم، قصیدة بنیقورح، سرود حبیبات 2 .دل من به کلام نیکو میجوشد، انشاء خود را دربارة پادشاه میگویم زبان من چون نویسنده ماهر است 3 .تو جمیلتر هستی از بنیآدم و وقار برلبهای تو ریخته شده است، بنابراین خد.ا تو را مبارک ساخته است تابهابد 4 .ای توانگر شمشیر خود را بربالای خود ببند، یعنی جلال و کبریایی خویش را 5 .و به کبریایی خود سوار شده غالب شو به خاطر حقیقت و تواضع وصداقت (ات) هدایت خواهی شد که با یمینت (اعمال) مهیب (انجام دهی) 6 .به تیرهای تیز تو امتها زیر(پای) تو میافتند، و (این تیرها) به دل دشمنان پادشاه فرو میرود 7 .ای خد.ا تخت تو تا به ابد است، راستی سلطنت تو است 8 .عدالت را دوست و شرارت را دشمن داشتی، بنابراین خد.ای تو، تو را به روغن شادمانی بیشتر از رفقایت مسح کرده است 9 .همة رختهای تو مرو عود و سلیخه است، از قصرهای عاج که (خارج میشدی) به تارها تو را خوش ساختند 10) .در بین) دختران پادشاهان (که) از زنان نجیب تو هستند، ملکه به دست راستت (مزین) به طلای اوفیر ایستاده است 11 .ای باکره بشنو و ببین و گوش خود را فرادار، و قوم خود و خانة پدرت را فراموش کن 12 .تا پادشاه مشتاق جمال تو بشود، زیرا او خد.اوند تو است پس او را عبادت نما 13 .و دختر صور با ارمغانی، و دولتمندان قوم رضامندی تو را خواهند طلبید 14 .دختر پادشاه همیشه در اندرون (قصر) بلند مرتبه است، و رختهای او با طلا مرصع است 15 .به لباس آراسته نزد پادشاه حاضر میشود، دوشیزگان همراهان او در عقب وی نزد تو آورده خواهند شد 16 .به شادمانی و خوشی آورده میشوند، و به قصر پادشاه داخل خواهند شد 17 .به عوض پدرانت پسرانت خواهند بود، و ایشان را بر تمامی جهان سروران خواهی ساخت 18 .نام تو را در همة جهان ذکر خواهم کرد، پس قومها تو را حمد خواهند گفت تا به ابد

مزمور چهل و ششم 1 .برای سالار مغنیان، سرود بنیقورح بر علاموت 2 .خد.ا ملجا و قوت ماست، و مددکاری که در تنگیها فوراً یاری میرساند 3 .پس نخواهیم ترسید اگرچه جهان دگرگون گردد، و کوهها در قعر دریا به لرزش آید 4 .اگر چه آبهایش بخروشند و به جوش آیند، و کوهها از سرکشی آن متزلزل گردند سلاه 5 .نهری است که شعبههایش شهر خد.ا را فرحناک میسازد، و مسکن قدوس (خد.اوند) متعال را 6 .خد.ا همراه اوست پس لغزش نخواهد خورد، خد.ا او را یاری خواهد کرد در طلوع صبح 7 .امتها خروشیدند و مملکتها لغزیدند، (چون) او آواز خود را داد پس جهان گداخته گردید 8 .خد.ای “صوااُت” با ماست، و خد.ای یعقوب قلعة بلند ما سلاه 9 .بیایید کارهای خد.اوند را نظاره کنید، که چه خرابیها در جهان گذارد 10 .او جنگها را تا اقصای جهان فیصله میدهد، کمان را میشکند و نیزه را قطع میکند و عرابهها را به آتش میسوزاند 11 .باز ایستید و بدانید که من خد.ا هستم، در میان امتها متعال و در جهان متعال خواهم شد 12 .خد.ای “صوااُت” با ماست، و خد.ای یعقوب قلعة بلند ما سلاه مزمور چهل و هفتم 1 .برای سالار مغنیان، مزمور بنیقورح 2 .ای جمیع امتها دستک زنید، نزد خد.ا به آواز شادی بانک برآورید 3 .زیرا خد.اوند متعال و مهیب است، و بر تمامی جهان پادشاه بزرگ 4 .قومها را در زیر(دست) ما آرام خواهد ساخت، و طایفهها را در زیر پایهای ما 5 .میراث ما را برای ما خواهد برگزید، یعنی جلالت یعقوب را که دوست میدارد سلاه 6 .خد.ا به آواز بلند (در نظر بندگان خود) اعتلا یافته است، خد.اوند به آواز کرنا 7 .تسبیح بخوانید خد.ا را تسبیح بخوانید، تسبیح بخوانید پادشاه ما را تسبیح بخوانید 8 .زیرا خد.ا پادشاه تمامی جهان است، به خردمندی تسبیح بخوانید 9 .خد.ا بر امتها سلطنت میکند، خد.ا بر تخت قدس خود نشسته است 10 .سروران قومها با قوم خد.ای ابراهیم جمع شدهاند، زیرا که سپرهای جهان از آن خد.است، او بسیار متعال میباشد مزمور چهل و هشتم 1 .سرود و مزمور بنیقورح 2 .خد.اوند بزرگ است و بینهایت ستوده، در شهر خد.ای ما و در کوه مقدس خویش

3 .جمال خد.اوند در بزرگواریش، و شادی تمامی جهان در کوه صیون است، در جوانب شمال قلمرو و پادشاه بزرگ 4 .خد.ا در قصرهای آن (چون متجلی میگردد) به پناهگاهی بلند معروف است 5 .زیرا اینک پادشاهان جمع شدند، و با هم (از کوه مقدس) عبور کردند 6 .ایشان چون (شکوه را) دیدند متعجب گردیدند، و در حیرت افتاده فرار کردند 7 .لرزه بر ایشان در آنجا مستولی گردید، و درد شدید مثل زنی که میزاید 8 .تو کشتیهای ترشیش را، به باد شرقی شکستی 9 .چنان که شنیده بودیم همچنان دیدهایم، در شهر خد.ای صوااُت در شهر خد.ای ما، خد.ا آن را تا به ابد مستحکم خواهد ساخت سلاه 10 .ای خد.ا احسانت را در میان محرابت تفکر نمودیم، در اندرون هیکل تو 11 .ای خد.ا چنان که نام تو است همچنان تسبیح تو نیز تا اقصای زمین، یمین تو از عدالت پر است 12 .کوه صیون شادی میکند و دختران یهودا به وجد میآیند، به سبب داوریهای تو 13 .صیون را طواف کنید و گرداگرد او بخرامید، و برجهای وی را بشمارید 14 .دل خود را به حصارهایش بنهید، و در (بلندی) قصرهایش تأمل کنید، تا نسل را اطلاع دهید 15 .زیرا این خد.ا خد.ای ماست تا به ابد، و ما را تا مرحله مرگ هدایت خواهد نمود مزمور چهل و نهم 1 .برای سالار مغنیان، مزمور بنیقورح 2 .ای تمامی قومها این را بشنوید، ای جمیع سکَنة ربع مسکون این را به گوش گیرید 3 .ای عوام و خواص، ای دولتمندان و فقیران جمیعاً 4 .زبانم به حکمت سخن میراند، و تفکر دل من هوشیاری است 5 .گوش خود را به مثلی فرا میدهم، معمای خویش را (با نواختن) بربط میگشایم 6 .چرا در روزهای بلا ترسان باشم، چون گناه پاشنههایم من را احاطه میکنند 7 .آنانی که بر دولت خود اعتماد دارند، و بر کثرت توانگری خویش فخر مینمایند 8 .هیچ کس هرگز برای برادر خود فدیه نخواهد داد، و کفارة او را به خد.ا نخواهد بخشید 9 .زیرا فدیة جان ایشان گرانبها است، و ابداً بدان نمیتوان رسید 10 .تا زنده بماند تا به ابد، و گور را نبیند 11 .زیرا میبیند که حکیمان میمیرند، و جاهلان و ابلهان باهم هلاک میگردند، و دولت خود را برای دیگران ترک می کنند 12 .فکر دل ایشان این است که خانههای ایشان دائمی باشد، و مسکنهای ایشان ابدی، و نامهای خود را بر زمینهای خود مینهند

3 .لیکن انسان در حریم باقی نمیماند، بلکه مثل بهایم است که هلاک میشود 14 .طریقة ایشان جهالت ایشان است، و اعقاب ایشان سخن ایشان را میپسندند سلاه 15 .مثل گوسفندان در گور رانده میشوند، و مرگ ایشان را شبانی میکند، و صبحگاهان راستان بر ایشان حکومت خواهند کرد، و صورت ایشان در گور پوسیده خواهد شد، تا مسکنی برای آن نباشد 16 .لیکن خد.ا جان من را از گور نجات خواهد داد، زیرا که (دست) من را خواهد گرفت سلاه 17 .پس ترسان مباش چون کسی دولتمند گردد، و جلال خانة او افزوده شود 18 .زیرا چون بمیرد چیزی از آن نخواهد برد، و مکنَت او در عقب او فرو نخواهد رفت 19 .زیرا (ظالم) در حیات خود خویشتن را موفق میخواند، (ولی تو) چون بر خود احسان میکنی مردم تو را میستایند 20 .لیکن به طبقة پدران خود خواهد پیوست، که نور را تا به ابد نخواهند دید 21 .انسانی که در حریم است و فهم ندارد، مثل بهایم است که هلاک میشود

مزمور سی و هشتم-39-40

۴۸۵ بازديد

عکاس-حسام الدین شفیعیان ((رویای پنهان)) صدای درعکاس-حسام الدین شفیعیان /مرد زمستانی/ من مرد زمستانیمعکاس-حسام الدین شفیعیان =================== دوربین خاموش اتاق روبرویعکاس-حسام الدین شفیعیانعکاس-حسام الدین شفیعیانآهنگ قدح از علیرضا افتخاریحافظ ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
مزمور سی و هشتم 1 .مزمور داوید برای تذکر 2 .ای خد.اوند من را در غضب خود توبیخ منما، و در خشم خویش تادیبم مفرما 3 .زیرا که تیرهای تو در من فرو رفته، و دست تو بر من فرود آمده است 4 .در جسم من به سبب غضب تو صحتی نیست، و در استخوانهایم به سبب خطای خودم سلامتی نی 5 .زیرا گناهانم از سرم گذشته است، مثل بارگران از طاقتم سنگینتر شده 6 .جراحات من متعفن و له شده است، به سبب حماقت من 7 .بخود میپیچیم و بی نهایت خمیده شدهام، تمامی روز مکدر هستم 8 .زیرا کمر من از سوزش پر شده است، و در جسم من صحتی نیست 9 .من بیحس و بینهایت کوفته شدهام، و از فغان دل خود نعره میزنم 10 .ای خد.اوند تمامی آرزوی من مدنظرتو است، و نالههای من از تو مخفی نمیباشد 11 .دل من میطپد و قوتم از من رفته است، و نور چشمانم نیز با من نیست 12 .دوستان و رفیقانم از بلای من به کناری میایستند، و خویشان من دور ایستادهاند 13 .آنانیکه قصد جانم دارند دام میگسترند، و بد اندیشانم سخنان فتنهانگیز میگویند، و تمام روز حیله را تفکر میکنند 14 .و اما من مثل کری نمیشنوم، و مانند گنگم که دهان خود را باز نکند 15 .و مثل کسی گردیدهام که نمیشنود، و کسی که بر زبانش حرفی نباشد 16 .زیرا که ای خد.اوند انتظار تو را میکشم، تو ای خد.اوند خد.ایم جواب خواهی داد 17 .چونکه گفتهام مبادا بر من شادی نمایند، و چون پایم بلغزد بر من تکبر کنند 18 .زیرا که من مستعد لغزش میباشم، و درد من همیشه پیش روی من است 19 .زیرا گناه خود را اعلام مینمایم، و بخاطر خطای خود نگران هستم 20 .اما دشمنانم زنده و زورآوراند، و آنانی که بیسبب بر من بغض مینمایند بسیاراند

1 .و آنانی که به عوض نیکی به من بدی میرسانند، بر من دشمنی میورزند زیرا نیکویی را پیروی میکنم 22 .ای خد.اوند من را ترک منما، ای خد.ای من از من دور مباش 23 .و برای یاری من تعجیل فرما ای خد.اوندی که نجات من هستی مزمور سی و نهم 1 .برای یِدوتون سالار مغنیان، مزمور داوید 2 .گفتم راههای خود را حفظ خواهم کرد تا به زبانم خطا نورزم، دهان خود را به لجام نگاه خواهم داشت مادامی که شریرپیش من است 3 .من گنگ بودم و خاموش و از (بیان) نیکویی نیز سکوت کردم، و درد من بهحرکت آمد 4 .دلم در اندرونم گرم شد، چون تفکر میکردم آتش (در دلم) افروخته گردید، پس به زبان خود سخن گفتم 5 .ای خد.اوند اجل من را بر من معلوم ساز، و مقدار ایام من را که چیست، تا بفهمم چقدر فانی هستم 6 .اینک روزهایم را مثل یک وجب ساختهای، و زندگانیام در نظرتو هیچ است، یقیناً آدمی بطالت محض قرار داده شد سلاه 7 .اینک انسان در خیال رفتار میکند، و برای باطل مضطرب میگردد، ذخیره میکند و نمیداند کیست که از آن تمتّع خواهد برد 8 .و حالا ای خد.اوند برای چه منتظر باشم، امید من برتو میباشد 9 .من را از همة گناهانم برهان، من را نزد جاهلان ناچیز مگردان 10 .من گنگ بودم و زبان خود را باز نکردم، زیرا که تو اینرا خواستی 11 .بلای خود را از من بردار، زیرا که از قدرت دست تو من تلف میشوم 12 .چون انسان را به سبب گناهش مکافات میکنی، نفایس او را مثل بید میگدازی، یقیناً هر انسان بطالت محض است سلاه 13 .ای خد.اوند دعای من را بشنو و به فریادم گوش بده و از (مشاهده) اشکهایم ساکت مباش زیرا که من غریب هستم در نزد تو، و ساکن هستم مثل جمیع پدران خود 14 .روی (خشم) خود را از من بگردان تا تقویت شوم، قبل از آنکه رحلت کنم و نایاب گردم

مزمور چهلم 1 .برای سالار مغنیان، مزمور داوید 2 .انتظار بسیار برای خد.اوند کشیدهام، و به من مایل شده فریاد من را شنید 3 .و من را از چاه هلاکت برآورد و از باتلاق، و پایهایم را بر صخره گذاشته قدمهایم را مستحکم گردانید 4 .و سرودی تازه در دهانم گذارد یعنی حمد خد.ای ما را، بسیاری چون این را بینند ترسان شده بر خد.اوند توکل خواهند کرد

5 .خوشا به حال کسی که بر خد.اوند توکل دارد، و به متکبران ظالم و منحرفین به کذب مایل نشود 6 .ای خد.اوند خد.ای ما چه بسیار است کارهای عجیب که تو کردهای، و تدبیرهایی که برای ما نمودهای، در نزد تو آنها را نتوان ارزش نهاد اگر آنها را تقریر و بیان بکنم، از حد شمار بیرون است 7 .در قربانی و هدیه رغبت نداشتی، اما گوشهای من را (برای شنیدن و پذیرفتن اوامرت) باز کردی، قربانی سوختنی و قربانی گناه را نخواستی 8 .آنگاه گفتم اینک میآیم (که آنچه را که) در طومار کتاب دربارة من نوشته شده است (بجا آورم) 9 .در به جا آوردن ارادة تو ای خد.ای من رغبت میدارم، و شریعت تو در اندرون دل من است 10 .در جماعت بزرگ به عدالت بشارت دادهام، اینک لبهای خود را باز نخواهم داشت، و تو ای خد.اوند میدانی 11 .عدالت تو را در دل خود مخفی نداشتهام، امانت و نجات تو را بیان کردهام. رحمت و راستی تو را از جماعت بزرگ پنهان نکردهام 12 .پس تو ای خد.اوند لطف خود را از من باز مدار، رحمت و راستی تو دائماً من را محافظت کند 13 .زیرا که بلایای بیشمار من را احاطه میکنند، گناهانم دور من را گرفتهاند به حدی که نمیتوانم دید، از موهای سر من زیادتراند، و دل من منرا ترک کرده است 14 .ای خد.اوند مرحمت فرموده من را نجات بده، ای خد.اوند به یاری من تعجیل فرما 15 .آنانی که قصد هلاکت جان من دارند، جمیعاً خجل و شرمنده شوند، و آنانی که در بدی من رغبت دارند، به عقب برگردانیده و رسوا گردند 16 .آنانیکه بر من هه هه میگویند، به سبب خجالت خویش حیران شوند 17 .و اما جمیع طالبان تو در تو وجد و شادی نمایند، و آنانی که نجات تو را دوست دارند، دائماً گویند که خد.اوند بزرگ است 18 .و اما من مسکین و فقیر هستم، و خد.اوند (این را) دربارة من در نظر میآورد، تو مدد دهنده و نجات دهندة من هستی، ای خد.ای من تاخیر مفرما

کتاب زبور-مزامیر-حضرت داوود (ع)

۴۸۸ بازديد


مزمور سی و ششم 1 .برای سالار مغنیان مزمور داوید بندة خد.اوند 2 .در قلبم میاندیشم که گناه به ظلم میگوید که ترس خد.اوند مد نظر او نباشد 3 .زیرا خویشتن را در نظر خود تملق میگوید، تا گناهش ظاهر نشود ومکروه نگردد 4 .سخنان زبانش شرارت و حیله است، از دانشمندی و نیکوکاری دست برداشته است 5 .شرارت را بر بستر خود تفکر میکند، خود را به راه ناپسند رهرو کرده از بدی نفرت ندارد 6 .ای خد.اوند رحمت تو در آسمانهاست، و امانت تو تا افلاک 7 .عدالت تو مثل کوههای خد.است و احکام تو لجة عظیم، ای خد.اوند انسان و بهائم را نجات میدهی 8 .ای خدا رحمت تو چه ارجمند است، بنیآدم زیر سایة بالهای تو پناه میبرند 9 .از فراوانی خانة تو سیراب میشوند، از نهر خوشیهای خود ایشان را مینوشانی 10 .زیراکه نزد تو چشمة حیات است، و در نور تو روشنایی را خواهیم دید 11 .رحمت خود را برای عارفان خود مستدام فرما، و عدالت خود را برای راستدلان 12 .پای تکبر بر من نیاید، و دست شریران من را گریزان نسازد 13 .در آنجا بدکرداران افتادهاند، ایشان انداخته شدهاند و نمیتوانند برخاست مزمور سی و هفتم 1 .مزمور داوید، به سبب شریران خویشتن را مشوش مساز، و بر فتنهانگیزان حسد مبر 2 .زیرا که مثل علف به زودی بریده میشوند، و مثل سبزه پژمرده خواهند شد 3 .بر خد.اوند توکل نما و نیکویی بکن، در زمین ساکن باش و از امانت پرورده شو 4 .و از خد.اوند تمتع ببر، پس مسئلت دل تو را به تو خواهد داد 5 .طریق خود را به خد.اوند بسپار، و بر وی توکل کن که آن را انجام خواهد داد 6 .و عدالت تو را مثل نور بیرون خواهد آورد، و انصاف تو را مانند ظُهر 7 .نزد خد.اوند خاموش شو و منتظر او بمان، و از (مشاهده) شخص بهظاهر موفق و مرد حیلهگر (که موفق است) خود را

مشَوش مساز 8 .از غضب برکنار شو و خشم را ترک کن، خود را مشوش مساز که البته باعث گناه خواهد شد 9 .زیرا که شریران منقطع خواهند شد، و اما منتظران خد.اوند وارث زمین خواهند بود 10 .هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود، او را جستجو خواهی کرد و نخواهد بود 11 .و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد، و از فراوانی سلامتی خوشنود خواهند گردید 12 .شریر بر مرد عادل تعرض میکند، و دندانهای خود را براو میافشرد 13 .خد.اوند بر او خواهد خندید، زیرا میبیند که روز او میآید 14 .شریران شمشیر را برهنه کرده و کمان را کشیدهاند، تا مسکین و فقیر را بیندازند، و راست روان را مقتول سازند 15 .شمشیر ایشان به دل خود ایشان فرو خواهد رفت، کمانهای ایشان شکسته خواهد شد 16 .نعمت اندک یک مرد صالح بهتر است، از اندوختههای شریران کثیر 17 .زیرا که بازوهای شریران شکسته خواهد شد، و اما صالحان را خد.اوند تأیید میکند 18 .خد.اوند روزهای کاملان را میداند، و میراث ایشان خواهد بود تا به ابد 19 .در زمان بلا خجل نخواهند شد، و در ایام قحط سیر خواهند بود 20 .زیرا شریران هلاک میشوند، و دشمنان خد.اوند مثل خرمی مرتعها فانی خواهند شد، آری مثل دود فانی خواهند گردید 21 .شریر قرض میگیرد و وفا نمیکند، و اما صالح رحیم و بخشنده است 22 .زیرا آنانی که از وی برکت یابند وارث زمین گردند، و اما آنانی که لعنت شدهاند منقطع خواهند شد 23 .خد.اوند قدمهای انسان را مستحکم میسازد، و به طریق او رغبت دارد 24 .اگرچه بیفتد افکنده نخواهد شد، زیرا خد.اوند دستش را میگیرد 25 .من جوان بودم و حالا پیر هستم، و مرد صالح را هرگز متروک ندیدهام، و نه نسلش را که گدای نان بشوند 26 .تمامی ایام مهربان است و قرض دهنده، و ذریت او مبارک خواهند بود 27 .از بدی بر کنار شو و نیکویی بکن، پس (در آرامش) ساکن خواهی بود تا ابد 28 .زیرا خد.اوند انصاف را دوست میدارد و متقیان خود را ترک نخواهد فرمود، ایشان محفوظ خواهندبود تا ابد، و اما نسل شریر منقطع خواهد شد 29 .صالحان وارث زمین خواهند بود، و در آن تا ابد سکونت خواهند نمود 30 .دهان صالح حکمت را بیان میکند، و زبان او انصاف را ذکر مینماید 31 .شریعت خد.ای وی در دل اوست، پس قدمهایش نخواهد لغزید 32 .شریر برای صالح کمین میکند، و قصد قتل وی میکند 33 .خد.اوند او را در دستش ترک نخواهد کرد، و چون به داوری آید او را (در مقابل شریر) محکوم نخواهد کرد 34 .منتظر خد.اوند باش و طریق او را نگاهدار، تا تو را به وراثت زمین برافرازد، چون شریران متقطع شوند آن را خواهی

دید 35 .شریر را دیدم که ظلم پیشه بود، و مثل درخت بومی سبز(ریشه) خود را به هر سو میکشید 36 .اما گذشت و اینک نیست گردید، و او را جستجو کردم و یافت نشد 37 .مرد کامل را ملاحظه کن و مرد راست را ببین، زیرا که عاقبت آن مرد سلامتی است 38 .اما خطاکاران همه هلاک خواهند گردید، و عاقبت شریران منقطع خواهد شد 39 .و نجات صالحان از خد.اوند است، و در وقت تنگی او قلعة ایشان خواهد بود 40 .و خد.اوند ایشان را یاری کرده، نجات خواهد داد، ایشان را از شریران خلاص کرده خواهد رهانید، زیرا بر او توکل دارند